امروز : پنج شنبه, ۱۹ تیر , ۱۴۰۴
- کاخ سفید: دولت «بایدن» با تیم «ترامپ» درباره سوریه و اوکراین در تماس است/نشست سران گروه-۷
- بشار اسد ترور شد
- رئیس کل دادگستری خراسان شمالی از مجتمعهای قضایی شهید بهشتی و شهید لاجوردی بازدید کرد
- ترخیص کالاهای متروکه بندر امیرآباد باید با قید فوریت انجام شود
- توضیحات سخنگوی قوۀقضائیه دربارۀ استرداد ساشا سبحانی
- سوال روزبیست وچهارم مسابقه زندگی باآیههادر آذربایجان شرقی؛پاسخ روزقبل
- بررسی تجربه زیسته زنان کنشگر اجتماعی در محوریت خانواده
- گروگان گرفتن مرگبار یک زن در رفسنجان
- نجات یک کودک توسط نیروهای اورژانس
شرور نیستیم؛ فقط ترسیده بودیم
زمستان سال ۱۴۰۱ پسر ۲۵ سالهای که بشدت مجروح شده بود به بیمارستانی در غرب تهران منتقل شد و پس از بهبودی نسبی با مراجعه به پلیس آگاهی از دو سارق به خاطر ضرب و جرح عمدی شکایت کرد. وی در تشریح ماجرا به مأموران گفت: من در یک سوپرمارکت در منطقه جنتآباد کار میکنم. […]

زمستان سال ۱۴۰۱ پسر ۲۵ سالهای که بشدت مجروح شده بود به بیمارستانی در غرب تهران منتقل شد و پس از بهبودی نسبی با مراجعه به پلیس آگاهی از دو سارق به خاطر ضرب و جرح عمدی شکایت کرد.
وی در تشریح ماجرا به مأموران گفت: من در یک سوپرمارکت در منطقه جنتآباد کار میکنم. چند روز قبل حدود ساعت ۱۲ شب دو پسر جوان وارد مغازه شدند و مقدار زیادی مواد غذایی برداشتند و بدون اینکه پول آن را پرداخت کنند، میخواستند از مغازه خارج شوند که من به آنها اعتراض کردم و گفتم پول خریدهایتان را پرداخت نکردید، اما آنها بدون توجه سوار خودرو پرایدشان شدند تا حرکت کنند. در یک لحظه برای اینکه مانع فرارشان شوم سپر ماشین را گرفتم، اما آنها با سرعت حرکت کردند و من را روی زمین کشیدند که دست و پاهایم به خاطر شدت کشیدهشدن روی زمین زخمی شد و خونریزی کرد. من که جانم را در خطر دیدم به ناچار سپر را رها کردم و آنها هم گریختند.
با شکایت شاگرد مغازه و بررسی دوربینهای مداربسته محل، مأموران بعد از یک هفته موفق شدند دو سارق ۲۳ و ۲۴ ساله به نامهای سعید و شاهرخ را ردیابی و بازداشت کنند.
با تکمیل تحقیقات پرونده برای رسیدگی به شعبه ۲ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه چه گذشت
در ابتدای جلسه شاکی به جایگاه رفت و گفت: یکسال از ماجرای سرقت گذشته و من به خاطر آسیبی که به پایم وارد شده، نمیتوانم مثل قبل راه بروم. آن روز شانس آوردم که خودرویشان از روی بدنم رد نشد وگرنه جانم را از دست میدادم. به همین خاطر برای آنها درخواست اشد مجازات را دارم.
سپس سعید به جایگاه رفت و گفت: من و شاهرخ بچه جنوب شهر هستیم و وضعیت مالیمان خوب نیست.
آن روز پول نداشتیم و خیلی هم گرسنه بودیم به همین خاطر تصمیم گرفتیم از سوپرمارکت سرقت کنیم. اما شاکی دنبالمان کرد و ما هم از ترس فقط میخواستیم فرار کنیم. ما واقعاً متوجه نشدیم که او به سپر ماشین چسبیده است. ما قبلاً سرقت نکرده بودیم و سابقهای هم نداریم. حالا هم شرمنده شاکی هستیم.
شاهرخ نیز به قضات گفت: وقتی شاکی شروع به داد و فریاد کرد من خیلی ترسیدم. اگر فرار نمیکردیم و دستگیر میشدیم آبرویمان میرفت، اما اشتباه کردیم. حالا هم از او میخواهم ما را ببخشد.
در پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.
روزنامه ایران
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.