تازه عروس : همسرم پشت سر دوستم شیما حرف زد؛ دونفرمان با ضربات متعدد چاقو او را کشتیم
و گفت: ساعتی قبل دختر ۲۵ سالهام که متأهل است با من تماس گرفت و خواست فوراً خودم را به خانهاش برسانم. من که از شنیدن صدای لرزانش دلشوره گرفته بودم هرچه پرسیدم چه اتفاقی افتاده جوابی نداد با عجله اراهی خانهاش شدم اما به محض ورود دخترم را به همراه دوستش شیما دیدم که هر دو آنها مضطرب و رنگ پریده بودند. دخترم با دیدن من زیر گریه زد و گفت که با همدستی […]