امروز : یکشنبه, ۸ تیر , ۱۴۰۴
- نجات صدها واحد تولیدی و بازگشت میلیاردها تومان به بیتالمال در خوزستان
- اظهارات رئیس دانشگاه تهران درباره اخراج استادان/ آماده مناظره با اساتید مدعی اخراج از دانشگاه تهران هستم
- کالپوشیها به «خسارت سیل» عادت کردهاند/ فقدان توان مدیریت بحران – خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان
- چهار سازه غیرمجاز با دستور قضایی در شوش تخریب شد
- دستور دولت آمریکا برای تشدید بازداشت و اخراج مهاجران
- کاهش سالانه ۶ میلیون مترمکعب آب های زیرزمینی؛ وضعیت میانکاله بدتر شد
- افزایش ۱۲ درصدی فوت مردان نسبت به زنان کشور – خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان
- وضعیت همه مجروحان حادثه تروریستی راسک و چابهار پایدار است
- تخریب ۴ کافه غیرمجاز در اهواز به دستور دادستانی
خاطرات پونکیها از هووهای معروف ارباب فرمانفرما (تصویر)
اهالی قدیمی پونک خاطرات زیادی از معصومه خانم و بتول خانم فرمانفرما دارند. بهخصوص که بخش زیادی از آبادانی این محله مرهون خیراندیشی این زنان است. به گزارش همشهری، افتخار فدایی، از ساکنان قدیمی محله پونک، میگوید: «معصومهخانم زنی متدین و مقید و از خانوادهای متوسط اما مذهبی بود و هیچوقت بدون چادر جایی نمیرفت. […]

اهالی قدیمی پونک خاطرات زیادی از معصومه خانم و بتول خانم فرمانفرما دارند. بهخصوص که بخش زیادی از آبادانی این محله مرهون خیراندیشی این زنان است.
به گزارش همشهری، افتخار فدایی، از ساکنان قدیمی محله پونک، میگوید: «معصومهخانم زنی متدین و مقید و از خانوادهای متوسط اما مذهبی بود و هیچوقت بدون چادر جایی نمیرفت. شوخطبع بود و سخاوتمند؛ اهل کار و زندگی. بااینکه زن فرمانفرما بود ولی خودش لبنیات درست میکرد و کار دوختودوز لباسهای خانواده بهخصوص فرمانفرما را انجام میداد. ۹ فرزند داشت که زمینهای پونک بعد از مرگ فرمانفرما به پسر بزرگش صبار فرمانفرما به ارث رسید؛ مردی که مدتی وزیر بهداری دولت مصدق بود. چند سال بعد ارباب با زنی به نام بتول ازدواج کرد. بتول همسنوسال معصومهخانم بود ولی از نظر اعتقادی با او فرق داشت. بااینکه بسیار مهربان بود ولی اهل خوشگذرانی و تفریح بود. ونکی ها بهخصوص زنان پونک خاطرات زیادی از این دو زن دارند.»
معصومهخانم به دلیل دیدگاه دینیاش، برای ساخت حمام، مدرسه و مسجد پونک تلاش زیادی کرد. اما بتولخانم یکی از باغهای پونک را بهعنوان فضایی برای تفریح اهالی آماده کرد که بعدها بوستان ونک شد. بیشتر مهمانی ها و جشنهایشان را در ویلاهای پونک میگرفتند و از غذاها و تنقلات میهمانی به خانهها میدادند.»
احترام فدایی، دختر دیگر کدخدای پونک میگوید: «بتولخانم خیاط خوبی بود. همیشه لباسهای زیبا برای دخترانش میدوخت. زمانی که به پونک میآمد برای دختران پونکی جلسات آموزش قلاببافی میگذاشت. من به این هنر علاقه زیادی داشتم. یکبار به من گفت یک رومیزی بباف، میخواهم به آدم مهمی هدیه بدهم. همین کار را هم کرد. از طرف دیگر معصومخانم هم هوای مردم روستا بهخصوص کارگران باغها و زمینهایشان را که بیشتر پونکی بودند داشت. یادم میآید در اعیاد مذهبی و عید نوروز برای زنان چادر میخرید و برای مردها لباس نو.»
فدایی میگوید: «گوش فرمانفرما کمی سنگین شده بود. ازآنجاییکه به دستگاههای فنی هم علاقه داشت یکبار در عمارت باغشاه تهران بلندگو نصب کرد. بلندگو را در اتاق بتول خانم گذاشتند. معصوم خانم هم آنجا بود. وقتی قرار شد برای نخسین بار بلندگو را امتحان کنند معصوم خانم پیشدستی میکند و از پشت بلندگو خطاب به ارباب میگوید: «قربان، بچهها کفش ندارند… ارباب برافروخته میشود و فریاد میزند حالا دیگه زن ها اینطوری من رو دست می اندازن؟ و تا مدتها غیظ کرد. این ماجرا به گوش زنان پونکی رسیده بود و تا مدتها نقل مجالس و دورهمی ها بود. معصومخانم و بتولخانم هم با یادآوری آن خندهشان میگرفت.»
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.